مادر شوهرم عکس دختران زیبا را به شوهرم نشان می داد و او..!

زن جوان به مشاور و مددکار اجتماعی از داستان تلخ زندگی اش اسراری را برملا کرد.

مادر شوهرم عکس دختران زیبا را به شوهرم نشان می داد و او..!
کد خبر : ۲۳۲۷۵۹
لینک کوتاه کپی شد
0

به گزارش سرویس آموزش و سرگرمی وقت صبح، همشهری نوشت: زن 32 ساله که مدعی بود خانواده شوهرم مرا بیمار روانی می‌خوانند، با ابراز تاسف از اینکه مشاوره قبل از ازدواج را جدی نگرفته است، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری نجفی مشهد گفت: از همان دوران کودکی همواره مورد توجه پدرم بودم به گونه‌ای که او مرا با اسامی خودساخته‌اش مانند «گل سرسبد» و «آلبالو» صدا می‌زد و من این ارتباط پر از مهر را خیلی دوست داشتم تا اینکه در 19 سالگی پدرم را از دست دادم و بی‌کس و تنها شدم.

هنوز یک سال از این ماجرا نگذشته بود که روزی از طریق یکی از دوستان خواهرم با سیروس آشنا شدم و خیلی زود به او دل باختم. عشق به سیروس مرا از افکار تنهایی بیرون کشید و من همه آرزوهایم را به ازدواج با او گره زدم. در حالی که 4 ماه به طور پنهانی با یکدیگر رابطه داشتیم، او از ازدواج نافرجام خود برایم سخن گفت و مدعی شد همسرش را به خاطر خیانت طلاق داده است، اما هیچ‌گاه پیگیر این موضوع نشدم که چرا همسرش همه مهریه‌اش را برای گرفتن طلاق بخشیده است.

من و سیروس در حالی پای سفره عقد نشستیم که تازه متوجه شدم خانواده او با این ازدواج به شدت مخالفند. رفتارهای سرد و بی‌توجهی‌های مادر سیروس همواره مرا آزار می‌داد چراکه آن‌ها ‌قصد داشتند دختری با موقعیت اجتماعی و اقتصادی بالا را برای پسرشان خواستگاری کنند، به همین خاطر هم مادرشوهرم در هر فرصتی تصاویر دخترانی را به سیروس نشان می‌داد که برای خرید به فروشگاهش می‌رفتند. او چنان از زیبایی آن دختران برای تحقیر من استفاده می‌کرد که گاهی خود سیروس هم خجالت می‌کشید.

این رفتارهای توهین‌آمیز به جایی رسید که روابط عاطفی سردی بین من و سیروس حکم‌فرما شد. حالا دیگر همسرم به خاطر هر موضوع کم‌اهمیتی مدت‌ها ‌با من قهر می‌کرد و حتی به تلفن‌هایم پاسخ نمی‌داد. با آنکه من این اختلافات و رفتارها را از خانواده‌ام پنهان می‌کردم، آن‌ها ‌در جریان سردی روابط ما قرار گرفته بودند و قصد داشتند با سیروس صحبت کنند، اما ناگهان با رفتار تند و پرخاشگری‌ سیروس روبه‌رو شدند و کار به مشاجره کشید.

در این میان همسرم چند بار از خانواده‌ام نیز شکایت کرد که در نهایت با کمک مشاور کلانتری به آشتی انجامید، اما آخرین باری که وارد کلانتری شدیم، همسرم ادعا کرد اگر من مهریه‌ام را ببخشم، او هم به زندگی مشترک ادامه می‌دهد. این همان جمله‌ای بود که مانند پتک بر سرم فرود آمد و تازه فهمیدم که در انتخابم اشتباه کرده‌ام و باید مشاوره قبل از ازدواج را جدی می‌گرفتم. اکنون نیز خانواده سیروس در حالی مرا متهم به ابتلا به بیماری روانی می‌کنند و بر طبل طلاق می‌کوبند که تازه فهمیده‌ام با طناب پوسیده عشق هیجانی به چاهی عمیق افتاده‌ام که آینده‌ام را به نابودی کشانده است.

با دستور سرهنگ ابراهیم خواجه‌پور (رئیس کلانتری نجفی مشهد) بررسی‌های مشاوره‌ای و اقدامات روان‌شناختی برای گره‌گشایی از این ماجرای تاسف‌بار در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.

۰
ارسال نظر